۱۳۹۴ مهر ۲۴, جمعه

وقتی زنده نیست چرا به توپ ببندند؟

سرانجام پس از کش و قوس‌های طولانی و بحث‌های زیاد، کلیات و جزییات برجام در مجلس تصویب شد. به عنوان کسی که موافق توافق بوده و اجرای آن را به نفع کشور می‌داند، خوشحالم که در نهایت توافق از سد تمام مخالفان داخلی و خارجیش عبور کرده و اجرایی می‌شود. اما فکر نمی‌کنم کسانی که به حرکت تاریخی ایران به سمت مردمسالاری و حقوق بشر دلبسته‌اند و نهاد مجلس به دلیل جایگاه بسیار مهم‌اش در این مسیر برایشان با ارزش است از نحوه تصویب برجام در مجلس دل خوشی داشته باشند.
برجام با همه‌ی اهمیتش در برابر مردمسالاری و جایگاه مجلس مسئله‌ای کوتاه مدت است. مجلس مهم‌ترین حاصل بیش از صد سال مبارزه‌ی مردم از مشروطه تا امروز است. وقتی مجلس را اینگونه نگاه کنیم، خوشحال نخواهیم بود که شکل عبور برجام از مجلس نشانه‌ی دیگری‌ست از مرگ این نهاد با ارزش.
حیقت این است که بعد از مجلس ششم و شاید اگر دقیق‌تر نگاه کنیم از فردای لغو بررسی اصلاح قانون مطبوعات در آن مجلس، کشور ما یک بار دیگر وارد یکی از دوره‌های طولانی مدت مرگ مجلس در تاریخ معاصرش شده. دورانی مثل استبداد صغیر از به توپ بستن مجلس تا عزل محمد شاه، یا از اولین انتخابات مجلس شورا پس از سلطنت رضا شاه تا شهریور بیست، یا تمامی مجالس دوران محمدرضا شاه از کوتای بیست و هشت مرداد به بعد. خوب که نگاه کنیم از زمان شکل‌گیری مجلس در ایران اگرچه بیش از صد سال می‌گذرد اما سال‌های زنده بودن این نهاد روی‌ هم رفته با تساهل و اغماض به پنجاه سال نمی‌رسد.
مجلس جایگاه تجلی خواست مردم و مهم‌ترین نهاد مردمسالاری وقتی زنده است که در راس امور باشد، نمایندگانش نمایانگر گروه‌های مختلف مردم و وزن جمعیتی ‌آنها باشند و ساختارهای درونی، قانونی و شفاف و عادلانه تنها چهارچوب‌های موثر بر عملکرد آن باشند و تحت تاثیر نهادهای بیرونی قرار نگیرد.
تصویب برجام اگرچه خوب و مهم است اما تصویب آن به تضعیف مجلس نمی‌ارزد و خوشحالی ندارد، حتی همین مجلسی که ده درصد نمایندگانش هم نمایندگان واقعی مردم نیستند.
برای درک بهتر ماجرا خوب است به ‌آن سوی دنیا نگاهی بیاندازیم. تصویب توافق برای آمریکایی‌ها هم مثل ما مهم بود. و آنجا هم مجلسی سر راه بود که تعداد زیادی از نمایندگانش مخالف برجام بودند. با این همه اما مردمسالاری جا افتاده‌ی آنها برای عبور از مجلس از راهکارهای درونی مجلس و قواعد پذیرفته‌ شده‌ی آن استفاده کرد. قواعدی که همه‌ی فعالان عرصه‌ی سیاست را وادار می‌کنند با یکدیگر تعامل کنند و حتی با وجود داشتن اکثریت نتوانند اقلیت را کاملا نادیده بگیرند.
در ایران اما مجلسی که پنجاه نماینده‌اش کلیات طرحی را رد می‌کنند و به فاصله‌ی یک روز جزییاتش را تایید می‌کنند، مجلسی که دو ماه طرحی را ریز به ریز بررسی ‌می‌کند و در روز موعود با تعریف خاطره‌ی یک جلسه‌ی سه نفره موضوع را تمام شده تلقی می‌کند، مجلسی که برای تک تک تصمیم‌های مهمش نیازمند کسب تکلیف است، زنده نیست.
و مجلسی که زنده نباشد را کسی هم به توپ نمی‌بندد. بود و نبودش نیز دردی را دوا نمی‌کند. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر