پاسداشت عاشورا امروز و به ویژه در ایران بیش از هر زمان دیگری به خرافه و جهل و زشتکاری آلوده شده است. مداحی و نوحه خوانی شغل پر رونقی شده برای ناپخته ترین و کم ارزش ترین بخش های جامعه که از طریق آن به قدرت متصل می شوند و از نفوذ بی جا و بی تناسبی که دارند در دو جهت ناصواب پخش و گسترش خرافات و استحکام موضع تندترین لایه های حکومت استفاده می کنند.
تمام معنای داستان حرکت امام حسین را از آن گرفته اند و تبدیلش کرده اند به تشنه لب کشته شدن فرزندان پیامبر شصت سال پس از هجرت.
لااقل ده روز (و هر سال چند روز بیشتر از سال قبل) در هر گوشه ی شهر انواع و اقسام سد معبر به اسم هیئت و پخش نذری بر پاست، شب ها در هر ساعتی که مناسب بدانند کوچه را با صدای گوش نواز طبل های دو متری گرم می کنند و از هر گوشه ای صدای ناهنجار مداحی به گوش می رسد.
من به آزادی عقیده و آزادی اجرای مراسم مذهبی برای همه از جمله برگزارکنندگا همین مراسم معتقدم، اما در هر آزادی ای حداقلی از حقوق دیگران نیز باید رعایت شود.
از این ها گذشته داستان کربلا برای من، نه داستان تشنگی و رابطه خویشاوندی با پیامبر است، نه داستان قاسم نه ...
داستان حق و باطل است. داستان مفهوم دین است در برابر ظاهر آن.
مسئله عاشورا برای من مسئله حکومت نیست. حجت آشکار و دلیلی همیشگی ست بر باطل بودن ولایت طاغوت و حق همیشگی و ازلی مردمان برای بیعت کردن و پذیرفتن حکومت کسی که صاحب صلاحیتش می دانند.
برای من مهم است که بدانیم لشکر کوفه در روز عاشورا روزه بودند و جنایت خود را جهاد در راه خدا می دانستند.
مهم است که گروه گروه یاران حسین و دشمنانش را بشناسیم و یاد بگیریم هر گروهی چرا دشمن او یا دوستش شدند.
قیام امام حسین برای من در یک کلام خلاصه می شود:
پا روی حق نگذاشتن.
همین که حاضر شوی هزینه بدهی اما حق را حتی با زبان هم انکار نکنی.
قیام امام حسین برای من همان خروج کردن برای اصلاح امور مردمان است.
به این مفهوم
آری
هر روز عاشورا و همه جا کربلاست.
برای همین است که با خود عهد کرده ام برای محرم سیاه نپوشم، هرگز به هیئت نروم، زیارت عاشورا نخوانم، مداحی گوش نکنم
اما
حسین را رها نکنم.
چرا که حسین وقتی نماینده مفهوم دین باشد،
ایمان دارم
که کشتی نجات و چراغ هدایت است.
تمام معنای داستان حرکت امام حسین را از آن گرفته اند و تبدیلش کرده اند به تشنه لب کشته شدن فرزندان پیامبر شصت سال پس از هجرت.
لااقل ده روز (و هر سال چند روز بیشتر از سال قبل) در هر گوشه ی شهر انواع و اقسام سد معبر به اسم هیئت و پخش نذری بر پاست، شب ها در هر ساعتی که مناسب بدانند کوچه را با صدای گوش نواز طبل های دو متری گرم می کنند و از هر گوشه ای صدای ناهنجار مداحی به گوش می رسد.
من به آزادی عقیده و آزادی اجرای مراسم مذهبی برای همه از جمله برگزارکنندگا همین مراسم معتقدم، اما در هر آزادی ای حداقلی از حقوق دیگران نیز باید رعایت شود.
از این ها گذشته داستان کربلا برای من، نه داستان تشنگی و رابطه خویشاوندی با پیامبر است، نه داستان قاسم نه ...
داستان حق و باطل است. داستان مفهوم دین است در برابر ظاهر آن.
مسئله عاشورا برای من مسئله حکومت نیست. حجت آشکار و دلیلی همیشگی ست بر باطل بودن ولایت طاغوت و حق همیشگی و ازلی مردمان برای بیعت کردن و پذیرفتن حکومت کسی که صاحب صلاحیتش می دانند.
برای من مهم است که بدانیم لشکر کوفه در روز عاشورا روزه بودند و جنایت خود را جهاد در راه خدا می دانستند.
مهم است که گروه گروه یاران حسین و دشمنانش را بشناسیم و یاد بگیریم هر گروهی چرا دشمن او یا دوستش شدند.
قیام امام حسین برای من در یک کلام خلاصه می شود:
پا روی حق نگذاشتن.
همین که حاضر شوی هزینه بدهی اما حق را حتی با زبان هم انکار نکنی.
قیام امام حسین برای من همان خروج کردن برای اصلاح امور مردمان است.
به این مفهوم
آری
هر روز عاشورا و همه جا کربلاست.
برای همین است که با خود عهد کرده ام برای محرم سیاه نپوشم، هرگز به هیئت نروم، زیارت عاشورا نخوانم، مداحی گوش نکنم
اما
حسین را رها نکنم.
چرا که حسین وقتی نماینده مفهوم دین باشد،
ایمان دارم
که کشتی نجات و چراغ هدایت است.