۱۳۹۸ آذر ۱۷, یکشنبه

باطل متحد، حق پراکنده

آنها در باطل خود متحدند و شما در حقتان پراکنده. (علی ع)
شاید بشود گفت هر جامعه‌ای سکانی دارد که طناب‌هایی به آن بسته شده است و هر گروهی از مردم یکی از این طناب‌ها در دست، سعی می‌کند سکان جامعه را به سمتی که دلخواهش است بچرخاند.
لابد هر کدام از ما کسانی را می‌شناسیم که هیچ از وضع موجود راضی نیستند و هر چه از دستشان بر می‌آید برای تغییر حکومت یا دستکم تغییر رفتار حکومت انجام می‌دهند. و لابد سخت نیست کسانی را هم بین اطرافیانمان پیدا کنیم که اتفاقا همه یا بخشی از رفتارهای همین حکومت را می‌پسندند، یا کسانی که حتی می‌خواهند حکومتی داشته باشیم که از آنچه امروز هست هم سخت‌تر و نظامی‌تر باشد.
حرف من در این نوشته این است که اگر حق حاکمیت مردم بر سرنوشتشان را «حق» بدانیم و مخالفت با آن را «باطل»، نیروهای طرفدار این باطل در جامعه‌ی ما متحدند، پای کار هستند و خسته نمی‌شوند. اما نیروهای طرفدار این حق، خسته و پراکنده‌اند و بخش بزرگی از آنها ثبات رفتاری ندارند. زمانی در صحنه هستند و زمان‌های زیادی صحنه را برای دیگران خالی کرده‌اند. البته که باور دارم این گروه دوم اکثریت قاطع مردم این کشورند، اما از طرفی هم می‌بینم که اوضاعمان کاملا شبیه حرف امام است و شاید یکی از دلایل عقب‌گردهای گاه و بی‌گاهمان علی‌رغم تلاش‌های زیاد همین وضع عجیب این دو گروه باشد.
و البته که در این مشکل هم مثل بسیاری مشکلات دیگر تنها نیستیم. به نظرم حتی در دموکراسی‌های جاافتاده‌ای مانند آمریکا، انگلیس و فرانسه هم می‌توان نشان داد چگونه اقلیتی واپسگرا ولی متحد و مصمم، جهت‌گیری کلی فضای سیاسی را دستکم در چهل سال گذشته آرام‌آرام از رفاه همگانی، جامعه‌ی مدنی، طرفداری از صلح در روابط بین‌الملل و مسئولیت‌پذیری در برابر محیط‌زیست به سمت سرمایه‌داری مهارنشده، راندن عامه‌ی مردم از صحنه‌ی سیاست، جنگ‌طلبی و سپردن سرنوشت سیاره‌ی آبی کوچک به طمع شرکت‌های چند ملیتی، تغییر داده‌اند.
من معتقد به روشی چند وجهی برای اصلاح ساختار سیاسی به نفع مرم هستم. روشی که در آن از هر تلاشی برای عادی‌سازی رابطه با جهان و شرایط کشور استقبال می‌شود و تحریم و مداخله‌ی کشورهای دیگر را به ضرر جنبش دموکراسی‌خواهی می‌داند، در هر انتخاباتی که انتخابی واقعی بین هر دو گزینه‌ی واقعا متفاوتی ممکن باشد مشارکت می‌کند، از هر سیاستمداری که با هر سابقه‌ای قدمی در جهت منافع مردم بردارد حمایت می‌کند و اعتراض‌های گروه‌های مختلف جامعه از کارگران تا معلمان و زنان یا هرگروه دیگری را اگر صلح‌طلبانه و بدون خشونت باشد حق طبیعی آنها و به نفع خیرهمگانی می‌داند.
شما لازم نیست به این روش معتقد باشید، اما اگر مثل من به حق ذاتی مردم برای حاکمیت بر سرنوشتشان باور دارید به بهانه‌ی ناامیدی و خشم یا به طمع لذت بی‌خیالانه‌ی تماشای سقوط و شکست همگانی، طناب را رها نکنید. چون طرف مقابل هرگز رها نخواهد کرد و سکان این کشتی به سمت صخره‌های خطرناک‌تری خواهد چرخید.