در ذهنتان از روز پدر یا مادر شدنتان چه تصویری ساختهاید؟ حدس میزنم بیش و کم چنین چیزی باشد: شما و همسرتان در اتاقی کنار گهوارهای هستید که نوزادی درونش خوابیده. به نظرم بخش مهمی از این تصویر بویژه اگر رابطهی صمیمانهای با شریک زندگیتان داشته باشید، حضور او در کنار نوزاد است.
خبر بد اما اینکه در ایران به احتمال بسیار زیاد عمر چنین تصویری در روز تولد فرزند شما بسیار کوتاه است. در بیشتر بیمارستانها پدر نوزاد حتی در زایمان طبیعی جایی در اتاق زایمان ندارد، پس از تولد نوزاد بررسیهای اولیهی پزشکی روی او دور از چشم پدر و مادر انجام میشود و اگر قرار باشد مادر و فرزند شب را در بیمارستان بمانند، در بخش زنان منهای ساعت ملاقات جایی برای پدرها نیست. 
اگر مرد هستید و در ایران زندگی میکنید تصویر بخش بزرگی از روز تولد فرزندتان، تصویر اتاق انتظار است. اتاقی با مبلمان نیمه راحتِ حداقلی که عدهای رویشان نشستهاند، کسانی جابهجا به دیوارها تکیه دادهاند و کسانی بیقرار از این سو به آن سو قدم میزنند. اتاقی با یک درِ مهم که نیمنگاه همهی حضار به آن است و هر بار بازشدنش بیشتر افراد را نیمخیز میکند.
شاید به نظر شما این چندان مسئلهی مهمی نباشد. اما آیا این یکی دیگر از نشانههای جامعهای «اندرونی و بیرونی» شده نیست؟ جامعهای که در آن همنشینی زن و مرد و فرزند تنها در خانه معنادار است، ابراز محبت زن و مرد به یکدیگر جایی در فضای عمومیاش ندارد و بیشتر فضاهای عمومی زنانه/مردانه شدهاند. جامعهای که در ظاهر آن در پیادهروها و کلاسهای درسش، دیواری نکشیدهاند اما دیوارهای نامرئی زنان را یک طرف و مردان را سمت دیگر کلاس نشانده، حضور همراه زن را برای بیمار مرد و بالعکس ممنوع کرده و ورزشگاه، قهوهخانه، کارگاه ساختمانی و صندلیهای مدیریتی را فضای مردانه میداند. 
یکی از استدلالهای همیشگی طرفداران این دیوار نامرئی «تحکیم بنیان خانواده» است. اما در جامعهای که این نگاه ساخته، خانواده امری اندرونی است. کدام موجود زنده است که دور از هوای آزاد و در محیطی دربسته رشد کند و ببالد؟ وقتی در فضای عمومی جامعه جای کافی برای دیده شدن خانوادهها در کنار یکدیگر نیست، اعضای جدید جامعه با دیدن کدام الگوی موفق و شاد ترغیب میشوند که نهادی مانند خانواده برای خود بسازند؟ در روزگار جدید و با کوچک شدن خانوادهها، فرزندان مادرانِ پردهنشین و پدرانِ اتاق انتظار رفتارِ درست و ارتباط سالم زنان و مردان را از کجا خواهند آموخت؟ 
 تعجبی ندارد اگر در چنین جامعهای خانواده کمکم به نهادی شکننده تبدیل شود که ارکان اصلی سازندهاش الگوهای کمتنوع و در نتیجه ناکارآمدی برای ارتباط با یکدیگر دارند و بسیاری از روزها و لحظههای مهم زندگیشان را دور از یکدیگر گذراندهاند. اگر خوب به اطرافمان نگاه کنیم آیا نشانههای این ضعف تدریجی را در گوشه و کنار نخواهیم دید؟ 
پ.ن: اشارهی این نوشته به اثر مخرب جداسازی فضاهای عمومی بر نهاد خانواده است. نویسنده البته تردیدی ندارد که در رد این جداسازی استدلالهای محکم بسیاری از دیدگاه حقمدارانه یا برابریطلبانه وجود دارند که شاید مهمتر و موثرتر نیز باشند.
پ.ن: اشارهی این نوشته به اثر مخرب جداسازی فضاهای عمومی بر نهاد خانواده است. نویسنده البته تردیدی ندارد که در رد این جداسازی استدلالهای محکم بسیاری از دیدگاه حقمدارانه یا برابریطلبانه وجود دارند که شاید مهمتر و موثرتر نیز باشند.